هرکول

بیستون را عشق کند  ... شهرتش فرهاد برد 

اولین اثر باستانی در بیستون که جلو تر از دیگر آثار شما را درگیر می کند مجسمه جناب هرکول خان است . پر واضح است که نامبرده دارای پیشینه ای تاریخی بوده و حامل خبر هایی خوش از فرهنگ و تمدن با شکوه در گذشته های دور می باشد . ناگفته پیداست که ایشان هم اینک شاهد زوال و انحطاط این شکوه و عظمت سابق هستند و در کنار سایر دوستان سنگی خود جملگی در عزای این پسرفت عظیم فرهنگی مویه می کنند .

بالارفتن ... ممنوع . جمله ای بسیار زیبا و قابل ترجمه است که اگر به زبانهای زنده دنیا ترجمه گردد خبر از آشفتگی فرهنگی ناجوری می دهد که بیانگر بسیاری واقعیات است ...

اما روی دیگر سکه دامن زدن سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری و ... خیلی چیزهای دیگه به این برهنگی فرهنگی است . سازمان عریض و طویل و بی خاصیتی که حتی درک درستی از نماد های بصری و سمبل ها و علایم فرهنگی ندارد و متولیان روزمره زده این سازمان بی خاصیت حتی در مخیله ذهنی  ذهن کوچکشان هم نمی گنجد که چه نکوست اگر تمامی آثار باستانی این کشور عظیم و ظاهرا" پهناور  دارای رنگ و نماد و لوگویی مشترک باشند و هر کس بنابر سلیقه خود ( که انصافا" همه خوش سلیقه اند و با استعداد چرا که هنر نزد ایرانیان است و بس !!!!!!!!!! ) رنگ و طرح و فرم  چوبیی را حروم هزینه  و صورت وضعیت ها نکنند .

نماد مشترک آثارباستانی ایران شاید سخنی از سر سیری برای این سازمان ۳۵ حرفی کشورمان بعنوان کاری عجیب و غریب و دور از ذهن باشد ولی فرهنگ سازی و احیاء این فرهنگ از دست رفته حداقل انتظار و توقع بجا از این سازمان ۳۵ حرفی است . فرهنگی له شده و خرد شده و شکسته شده و چسبانده شده درست مثل سر و دست جناب هرکول خان  ....  

محوطه بیستون در دو نما چهاردهم خرداد ۸۷

چی بودیم و چی شدیم  ؟  ... ای دل غافل ...

پ . ن  : بنا بر صداقت است ... عکس آخر برگرفته از اینترنت است  ... روضه ای دیگر برای مویه جهت فرهنگ ...

 

موزه جنگ خرمشهر

قرآن هایی که پس ازنابودی و تخریب خانه های مسکونی اهالی سالم ماندند ... 

مادر شهید ... شاید بیاد فرزند شهیدش افتاده  ... درشرایطی که همه تلاش می کردند که به جبهه نروند و اگر هم رفتند  با هزار پارتی بازی و اینو ببین و اینو نبین به خط مقدم نروند و باز اگر همه رفتند اون جلو جلو ها نروند ... خیلی ها رفتند و شهید شدند ... شاید اونها می دونستند که شهادت هنر مردان خداست ...

آمده ایم که بمانیم ... فقط نوشته هایشان ماند ... شدیدا" اعتقاد دارم که الان عراقی ها با وضعی که دارندشاید تقاص جرم و جنایات خودشان را در خرمشهر های ایران پس می دهند

قرار گاه کربلا ...چقدر رازو رمز در دل خود دارد ...اگر به حرف می آمد از خیلی نکات پرده بر می داشت

عکس بالاوعکس پایین دو نمای متفاوت از حیاط موزه جنگ خرمشهر

 خوب بیاد دارم که وقتی دیوار برلین را تخریب کردند و کشور آلمان را از دوحالت آلمان شرقی و غربی خارج کردند آلمانی ها تا مدتها به همدیگر قطعات دیوار را هدیه می داند و اغلب کلکسیونر ها مقداری از این دیوار را به عنوان شئی با ارزش نزد خود نگه داشتند .تصورش را بکنید ... قطعه ای سیمانی ... ولی چقدر ارزش دار و راز و رمز دار ...اما کشور ما که طولانی ترین جنگ تاریخ معاصر را در یاد خود دارد برای حفظ ارزشها چه کرده است  ؟  موزه جنگ خرمشهر شاید برای بچه های هفت و هشت ساله که در زمان دولت اصلاحات به دنیا آمده اند جذاب و دیدنی باشد اما برای من که خودم خیلی از جنگ خاطره دارم اصلا" ارضاء کننده و قابل قبول نبود  ... خیلی جای کار داره ... خیلی جای هزینه صرف کردن داره ... خیلی مونده تا به یک سری از ایده آل ها برسیم ... به هر حال دیدن این موزه شاید برایتان جالب باشد .

در و دیوار هایی که با وجود داشتن آیاتی از قرآن سالم مانده اند وقرآن هایی که با وجود انفجار های زیاد سالم مانده اند ... ایجاد فرهنگ زیر تانک رفتن با نارنجک که  گویا توسط شهید رفیعی باب شد و به نام شیهد فهمیده ختم شد  ... شهید بهروز مرادی که ماند با دست خالی و جنگید ... بچه های سپاه خرمشهر ...دنیایی سرشار از راز و رمز وحرف و حدیث ... 

... و آرامشی که هم اکنون حاکم است ...  

 

خواهش می کنم این سئوال من را جواب بدین ... آقا یا خانم محترم بازدید کننده اگه شما الان در شرایط اون موقع بودین چه می کردین ؟ ... فقط صادقانه پاسخ بدین ... ممنون از لطفتون و بازدیدتون ...همواره شاداب و سربلند باشید ...