گریزی به من های درون ...

بیشتر ازدواج‌هایی که منجر به طلاق می‌شوند، متشکل از همسرانی است که هر دو کودک هستند؛ اختلاف کودک با کودک بیشتر به خاطر متفاوت بودن لذت‌ها به وجود می‌آید.

شخصیت الگوهای پایداری از ادراک، ارتباط یا تفکر درباره محیط و خویشتن است. شخصیت هر فرد توسط یک مدیر داخلی که به آن «من» گفته می‌شود اداره می‌شود. در درون «من» غرایض، واقع بینی، وجدان، ادراک، مهارت‌های مختلف و... وجود دارد.
«من» دارای حالات متفاوتی است و این حالات متفاوت با تغییر قابل توجهی در دیدگاه‌ها، لحن صدا، کلمات و سایر جنبه‌های رفتار مشخص می‌شود چنین به نظر می‌رسد که هر فرد تعداد ‌محدودی از این حالات من را دارا است.
حالات «من» واقعیت‌های روانی هستند و به خاطر قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف به وجود نمی‌آید؛ بلکه موقعیت‌های گوناگون می‌توانند این حالات را درخواست کنند.
حالات «من» را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی کرد:
کودک: حالاتی که نمایان‌گر سال‌های اولیه زندگی فرد و دوران کودکی فرد است. همه افراد خردسال و بزرگسال از لحاظ شخصیتی در درون خودشان یک پسر بچه یا دختر بچه کوچکی دارد کودک یادآور خصوصیاتی ماند بازی، شیطنت، تخیل، لذت طلبی، درد گریزی و هیجانات، لجبازی، انتقام‌جویی، علاقه‌مندی، دمدمی مزاج بودن، کنجکاوی، عینیت‌گرایی(درک مفاهمیی که قابل رویت هستند مثل اشیاء و جانداران)، جاندار‌پنداری (زنده‌دانستن اشیاء بی‌جان) وتفکرجاودیی (مرتبط دانستن علت وقایع به علل غیر واقعی ) است.

والد: حالاتی است که نمایان‌گر فرد به همان صورتی است که پدر و مادرش (یا جانشین های آنها) رفتار می‌کردند از لحاظ شخصیتی والد بعد از به وجود آمدن کودک در فرد رشد می‌کند. وجود والد برای زنده‌ماندن کودک ضروری است برای همین است که خردسالانی که والد در آنها رشد نکرده است نمی‌توانند از خودشان مراقبت کنند و به پدر و مادرشان وابسته هستند. والد یادآور خصوصیاتی مانند مسوولیت‌پذیری، قانون‌مندی، تعصب، وجدان، حمایت، مراقبت و عادت‌هاست.
بالغ: حالتی است که نمایان گر رفتار پخته و منطقی فرد است و بلوغ فکری فرد را نشان می‌دهد. از لحاظ شخصیتی بالغ بعد از به وجود آمدن والد در فرد رشد می‌کند. وجود بالغ برای ادامه حیات لازم است. برای همین است که انسان‌ها بر خلاف موجودات زنده دیگر توانستند با محیط خودشان سازگاری پیدا کنند و منقرض نشدند. همچنین بالغ تنظیم اعمال والد و کودک و وساطت بی‌طرفانه بین آنها را برعهده دارد. بالغ یادآور خصوصیاتی مانند: عبرت‌گرفتن، نوآوری، واقع‌گرایی، انتقاد، تصمیم‌گیری، محاسبه، پیش‌بینی‌کردن، استنباط و ذهن‌گرایی (درک مفاهیم غیر قابل رویت مثل نیرو، هوش یا تمدن) است.

با توضیحات فوق مشخص می‌شود که هر فرد در هر موقعیت معین از زندگی خودش یکی از حالات من را ابراز می‌دارد و افراد می‌توانند به تناسب آمادگی‌شان از هر یک از حالات من به یک حالت دیگر تغییر کنند. هر فرد در زندگی خود از لحاظ رشد شخصیت دارای حالت کودک است سپس حالت والد می‌شود و در نهایت دارای حالت بالغ می‌شود؛ بنابراین شخصی که به کمال رسیده باشد دارای هر سه حالت من است. به وجود آمدن حالات من در طول زندگی فرد به وجود می آید اما ارتباطی با سن تقویمی افراد ندارد. مثلا افراد بزرگسالی وجود دارد که فقط دارای حالت کودک هستند و یا افراد خردسالی وجود دارند که دارای حالات بالغ هستند.

ازدواج «من»های درون

ازدواج کودک با کودک: بیشتر ازدواج‌هایی که منجر به طلاق می‌شوند، متشکل از همسرانی است که هر دو کودک هستند. اختلاف کودک با کودک بیشتر به خاطر متفاوت بودن لذت‌ها به وجود می‌آید. همچنین در این ازدواج‌ها به دلیل بی‌کفایتی طرفین، دخالت دیگران به وفور دیده می‌شود. معمولا برای رفع اختلاف بین این زوج‌ها از روش کدخدا منشی و ریش سفیدی استفاده می‌شود که متاسفانه این روش اشتباه و غیر منطقی است. زیرا دیگران باید تلاش کنند تا زن و شوهر به صورت بالغانه رفتار کنند.
ازدواج کودک با والد: ازدواج کودک با والد بسیار رایج است و در ازدواج‌هایی که در آن‌ها اختلاف سنی زیادی بین زوج‌ها وجود دارد مشاهده می‌شود. همچنین این گونه ازدواج‌ها در بین زوج‌هایی که دارای اختلاف طبقاتی شدید در زمینه اجتماعی و اقتصادی هستند دیده می‌شود. اکثرا در این گونه ازدواج‌ها فردی که به آن کودک اطلاق می‌شود دارای عقده ادیپ (عقده ادیپ به معنای عشق ورزی پسر به مادرش است) یا عقده الکترا(عقده الکترا به معنای عشق ورزی دختر به پدرش است). معمولا در این ازدواج‌ها نافرمانی کودک از والد باعث اختلاف می‌شود و نافرمانی کودک از والد معمولا با به دست‌آوردن حامیان جدید تقویت می‌شود.
ازدواج کودک با بالغ: ازدواج کودک با بالغ نادر است؛ زیرا معمولا بالغ کودک را برای ازدواج انتخاب نمی‌کند و در صورت ازدواج از لحاظ عاطفی دور از یکدیگر زندگی می‌کنند. معمولا در این ازدواج ها کودک برای حل مسایل مختلف به بالغ مراجعه می‌کند و بالغ نقش مشاور را برای کودک دارد.
ازدواج والد با والد: ازدواج والد با والد نیز منجر به اختلاف می‌شود؛ زیرا هیچ یک از آنها از خواسته طرف مقابلش تبعیت نمی‌کند و رابطه خصمانه‌ای با یکدیگر برقرار می‌کنند؛ اما معمولا این افراد با فرزندشان رابطه‌ای صمیمی برقرار می‌کنند و ممکن است هر یک به طور جداگانه تعدادی از فرزندان را به طرف خود جلب کنند. معمولا برای کاهش ازدواج این زوج‌ها تجویز می‌شود که بچه‌دار شوند. اما متاسفانه این تجویز اشتباه و غیر منطقی است؛ زیرا دیگران باید تلاش کنند تا زن و شوهر به صورت بالغانه رفتار کنند.
ازدواج والد با بالغ: ازدواج والد با بالغ بیشتر در ازدواج‌های تشریفاتی مشاهده می‌شود. معمولا در این ازدواج ها بالغ یک شخصیت مهم مثل یک مدیر یا دانشمند است که بیشتر سرگرم کارهای خودش است و اداره زندگی و پرورش فرزندان برعهده والد گذاشته می‌شود.
ازدواج بالغ با بالغ: ازدواج بالغ با بالغ موفق ترین نوع ازدواج است که معمولاً در سنین بالاتر از دوره جوانی اتفاق می‌افتد. در این ازدواج ها طرفین دارای مهارت خاصی هستند و بر اساس یک تفکر خاص ازدواج می‌کنند. ازدواج بالغ با بالغ معمولا بدون دخالت دیگران انجام می‌پذیرد.
یادآور می شود که شرایط ذکر شده کاملا نسبی است و ممکن است در همه زوجین صدق نکند.

 

 

عشق چیست؟
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد پاسخ داد: عشق یعنی همین

شاگرد پرسید؟پس ازدواج چیست؟استاد گفت: این بار به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور و به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید؛ آیا به راستی این بلندترین درخت است؟
شاگرد پاسخ داد: اولین درخت بلندی که دیدم انتخاب کردم ترسیدم بلندتر از آن پیدا نکنم و دست خالی برگردم.
استاد پاسخ داد: ازدواج یعنی همین ...

 

شما که تا اینجا مطالعه کردی  ... این دو کلمه را هم از ایشون بخون و برو ...

راستی از آنان چه خبر ؟

دلیل این نوع ارتباط چیه؟

 چرا کویر کاشان به روی گردشگران بسته شد؟ ...

 

نیمه گمشده ما باید شبیه ما باشد یا متضاد ؟!  بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

خوشبختی دقیقا" چیه ؟

خوشبختي چيه؟!

قانون هاي ذهني مي گن خوشبختي يعني رضايت.مهم نيست ...چي داشته باشي يا چقدر، مهم اينه كه از هموني كه داري راضي هستي يا نه؟!چون يه وقتهايي آدم خيلي چيزها داره اما باز هم احساس خوشبختي نداره! و بر عكسش...پس يه قانون وجود داره، كه مي گه:

ميزان خوشبختي = ميزان رضايت

حالا اين سوال مهم پيش مي ياد كه چه طوري ميشه در كل زندگي احساس رضايت كرد؟

زندگي مجموعه اي از لحظه هاست! چون پشت اين لحظه، لحظه ي بعديه و پشت اون لحظه ي بعدي و بعدي و ...پس، اگه مي خواي در كليت بزرگ زندگي راضي باشي اول بايد تمرين كني تا در لحظه راضي باشي.استاد مي گفت:

"اگه كسي تصميم بگيره فقط توي لحظه ي اكنون راضي باشه، بعد ، به لحظه ي بعدي ، كه رسيد، باز در لحظه ي اكنون راضي باشه و بعد به لحظه ي بعدي كه رسيد باز ..... مي‌دوني چي مي شه؟

اون فقط براي راضي و شاد بودن در يك لحظه تلاش كرده، اما يك دفعه مي‌بينه پنج ساله كه راضي و خشنوده! اگه كسي از لحظه ي اكنونش نا راضي باشه، بعد، از لحظه ي بعد هم نا راضي باشه ، بعد... يكهو به خودش مي ياد و مي بينه پنجاه سالشه و همه ي اين پنجاه سال رو نا راضي بوده! "

به همين دليل دانشمندان ذهني به لحظه ي اكنون مي گن: لحظه ي ابدي اكنون.

شرط رضايت اينه كه در لحظه ي ابدي اكنون راضي و شاد باشي

اصلا" مهم نيست داري در لحظه ي اكنون چي كار مي‌كني، فقط تصميم بگير مراقبه كني كه از هر كاري كه داري در لحظه انجام ميدي احساس رضايت و شادي كني.  به اين كار مي‌گن مراقبه ي لحظه ي ابدي اكنون. اين كار، اتفاقا" بر خلاف تصور، كار خيلي راحتي نيست. دانشمندان ذهني معتقدند در هر عمل و كاري كه انجام ميشه يه مقداري انرژي نهفته است و ما فقط در صورتي كه روي اون كار مراقبه داشته باشيم ميتونيم اون انرژي رو دريافت كنيم.

ببينين، مثلا" من از صبح شروع مي كنم. از خواب بيدار مي شيم، مي‌ريم مسواك مي زنيم و در همون حال به صد تا چيز فكر مي‌كنيم غير از مسواك زدن. بعد مي‌ريم صبحونه مي‌خوريم در حالي كه فكرمون هزار جاي ديگه است غير از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر كاري كه داريم انجام مي ديم به همه چيز فكر مي كنيم غير از همون كار. اين باعث مي شه انرژي پنهان كارها رو دريافت كه نمي كنيم، هيچ! كلي هم انرژي ذخيره شده مان را الكي خرج مي كنيم!

شايد از مراسم چاي در چين يا ژاپن شنيده باشين . اون در واقع يه جور مراقبه در لحظه ي ابدي اكنونه.

تمرين هايي براي درك و لذت بردن در لحظه ي ابدي اكنون:

تمرين 1 : براي خودتون يه استكان چاي بريزين.با دقت سعي كنيد فقط به كاري كه دارين مي كنين، فكر كنين. بعد در يه جاي آروم بنشينيد و با آرامش چاي رو ميل كنيد. به اين فكر كنيد كه با هر جرعه ي چاي، همه ي انرژي موجود در آن را دريافت مي‌كنيد و لذت مي‌بريد. به لحظه لحظه ي خوردن چاي دقت كنيد. (اگه فكر ديگه‌اي اومد توي ذهنتون، خودتون رو شماتت نكنيد. فقط آروم سعي كنيد دوباره به خوردن چاي برگرديد.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشكر كنيد.

تمرين 2: مراقبه كنيد در زمان مسواك زدن فقط به مسواك زدنتون فكر كنين. سعي كنيد از اين كار لذت ببريد.

تمرين 3: مراقبه كنيد زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فكر كنيد. مجسم كنيد با هر لقمه، انرژي موجود در غذا به همه ي سلول هاي بدنتون ميرسه.از هر لقمه ي اون لذت ببريد.

نكته: غذايي كه با مراقبه خورده ميشه هرگز باعث چاقي هاي موضعي نميشه. (در واقع وقتي ما غذا مي خوريم در حالي كه به صد چيز غير از خوردن غذا فكر مي كنيم، باعث انباشته شدن اون در جاهاي نامناسب مي شيم. بر عكسش هم صادقه. يعني كساني كه هر چيزي كه مي خورن، چاق نمي شن، اگه روي غذا خوردن آگاهانه، مراقبه كنن، همه ي انرژي موجود در غذا رو دريافت مي كنن. حتي مي‌تونين مجسم كنين كه دوست دارين غذا در چه قسمتي از بدن شما باعث چاقي بشه! وقتي دارين غذا مي خورين توي دلتون با لقمه هاتون حرف بزنيد! از لقمه ي نون و پنير صبحتون بخواهيد كه همه ي نيروش رو به شما انتقال بده. (نخندين! جدي مي گم! اين يكي از مراقبه هاي هندوهاست!)

 تمرين 4:اين تمرين براي سيگاري هاست. اگه روي كشيدن هر سيگار مراقبه كنيد، خيلي زودتر ارضا مي شيد و به تدريج تعداد سيگارهاتون كم و كمتر مي شه.

به تدريج خودتون رو عادت بديد كه هر كاري كه دارين انجام مي دين، فقط به اون فكر كنيد و تصور كنيد با اين كار همه ي انرژي نهفته در اون كار رو دارين دريافت مي كنين. خيلي سخته، اما شدنيه! شايد باورتون نشه اما به تدريج حتي از كارهايي كه دوست نداشتيد، به شدت لذت مي بريد. اين قانون رو به ياد بسپرين: بر هر چيز كه تمركز كنيم، انرژي اون رو دريافت مي كنيم. (در بعضي از مكاتب هندي حتي بر گريه كردن و اندوه هم مراقبه مي كنند و معتقدند از اون هم ميشه انرژي دريافت كرد اما چون اين بحث ديگه ايه و بايد فرق بين ايجاد ماند با دريافت انرژي از اندوه رو بدونيم خواهش مي كنم فعلا" در اين مورد اقدامي نكنيد!) يك حكايت:خوب مي خوام يه حكايت از يه گورو ي ( استاد بزرگ) هندي بگم كه توي يه كتاب خوندم. اون با مريدانش دسته جمعي با هم، در جايي بيرون شهر، زندگي مي كردند. همه ي مريد هاي اون موظف بودند سالها پيش اون زندگي كنند و آموزش ببينند. يك روز يه نفر به اون استاد مراجعه مي كنه و مي گه شما چه طوري به اين قدرت رسيدين كه مي تونين با نگاه ديگران رو شفا بدين؟ وقتي من مريد شما بشم، در طي اين همه سال كه بايد پيش شما بمونم، چه تمرين هايي انجام ميديم؟ در طول روز چه كار مي كنيم؟

استاد مي گه: ما صبح ورزش مي كنيم. بعد صبحانه مي خوريم. بعدكار مي كنيم تا ناهار. بعد ناهار مي خوريم. كمي استراحت مي كنيم ، باز كار مي كنيم و شب مي خوابيم!

اون شاگرد عصباني ميشه و ميگه امكان نداره! ما همه ي اين كارها رو انجام مي‌ديم اما قدرت شما رو نداريم. استاد مي گه: هرگز شما مثل ما اين كارها رو انجام نميديد. شما صبحانه مي خوريد، كار مي كنيد، تفريح مي كنيد، در حالي كه به چيز ديگه اي دارين فكر مي كنين، اما ما وقتي صبحانه مي خوريم فقط به خوردن اون فكر مي كنيم! وقتي كار مي‌كنيم فقط به اون كار فكر مي كنيم. وقتي.....

بنابراين شما هيچ انرژي اي دريافت نمي كنيد! اما ما همه ي انرژي هاي موجود در طبيعت رو دريافت مي كنيم و با بخشيدن فقط مقداري از اون به بيمارها، باعث شفاي اون ها ميشيم!

خوب و حالا تمرين آخر: يك بار ديگه اين پست رو بخون و تصميم بگير همه ي انرژي موجود در كلمات اون رو دريافت كني. لبخند بر لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظه ي ابدي اكنون، شاد و راضي باشي. از همين حالا شروع كن! چون امروز اولين روز از روز هاي باقيمانده ي عمر توست!

 

گشت و گذار  ... جور دیگر باید دید

خواستم از قسمت  علاقمندی ها برخی ها را پاک کنم ... گفتم برخی را به اشتراک بگذارم . مسلم است که جور دیگر باید دید  ... خواندن آنها خالی از لطف نیست ...

آموزش زبان انگلیسی                                               آواز ایرانی

آیا شروع می کند؟                                                     آیا آمار را نمی خوانند؟

تقویم ایرانی                                                             این یکی را توضیح بده ...

راهی جز صداقت نمانده                                             آقا اجازه ...

9 دشمن زندگی ...                                                   علت هفتاد و هشت درصدی

اراک کلانشهر من                                                     از شلاق تا غارت

ازدواج با دختری کر و کور و شل                    پیش بینی می کردیم ولی!                           اسم های عجیب ایرانی                                    اسناد جدید از رفتار غیر اخلاقی

شب اول اصرار نورزید                                            افشای پشت پرده موسیقی

اقیانوسی به عمق یکی بند انگشت                           اینجا فرحزاد است باور کنید ...

پرویز پرستویی                                                      عاقبت پول بیت المال

افشای ناگهانی                                                       همدردی می کنم ...

پایان یک مدعی مطیع                                             اعتدال

خودسوزی                                                             جزییات جدید

جلب مشتری                                                         یه رانت کوچولو ...

زندگی یک جانباز در حمام متروکه

شماره اس ام اس های ضروری کشور

عدم آموزش به نوجوانان دردسر ساز است

عطایش را به لقایش بخشیدم

ماجرای دفن جسد مجهول الهویه

قلعه نویی با فردوسی‌پور تسویه حساب کرد

ماجراهای آرش و اسفندیار

بازی یک روح سرگردان                                                این چسب زندگی است

کویرها و بیابان ها                                                          پدر سنگدل

بی‌نزاکتی دو دیپلمات                                                       ایرانی‌ها چطوری می‌میرند؟

داستان تاسف انگیز یک شهروند                                    پرسش نامه‌ای تک سوالی

داستان مزدا؛ مردي كه عاشق ايران بود                          ندامت یک احمدی‌نژادی‌

مهریه‌هایی عجیب؛                                                          صندلي خالي قم

قیمت حضور بازیگران و خواننده‌ها در تلویزیون

طلاق‌های عجیب و خنده‌دار                                    

تهران امروز: چرا اختلاف در آمار ؟

شهر در امن و امان است آسوده بخوابید !

تمرین فرشته بودن در زیر پوست شهر

درگذشتگان سينمای ايران در سال 89+عکس

رها کردن 2 بیمار در کنار خیابان

سعودي ها با ما چه كردند و ما چه كرديم

سرنوشت جالب افشاگری های وی

روایت عطریانفر و اصفهانی از چگونگی دستگیری

شیشه                                                                        میکشه ... میلم میکشه ...

قصه اولین سی دی آموزشی                                       طوطی دست‌آموز،خيانت رافاش كرد!

علل و راهکار درمان اعتیاد به رابطه جنسی

تصاويري که سیما اجازه نداد پخش شود

دو لبه یک قیچی

تسویه حساب های رسانه ای در VOA

توصیه به زائران حج

مکتب ادبی اصالت کلمه درسنقر

دریاچه ارومیه

تنها پستاندار خزر رو به انقراض است

گلایه از عدم بکارگیری نخبگان فرهنگی در صدا و سیما

ما الان در سراشیبی اضمحلال فرهنگی قرار گرفته‌ایم

جناب زنوزی نمی‌خواستیم فعلا رو کنیم، خودتان باعث شدید!

این چهار جمله شما را تکان نمی‌دهد..؟

زنانی که تنها به فکر ارضای شخصی خود هستند + تصاویر

خودروسازانی که از ایران رفتند

مهر مشایی چگونه در دل این زن جای گرفت؟

ليست اسکله‌های بدون مجوز

شکست خورده اند می گویند که من اهل سحر و جادو جنبل و مرتاض هستم

ماجراي يك اجلاس با حضور رئيس جمهور

وظایفی ک داشتیم و نمی دانستیم !

مدیری باعث تعطیلی شبکه ضدانقلاب شد

مدلی برای برخورد با "اخراجی‌ها

واكاوي يك عكس پس از ربع قرن + عکس

ماجرای تکان دهنده نبش قبر"حر"توسط شاه اسماعیل+عکس

تشریح جزییات اختلاس بزرگ از زبان اژه‌ای

استخاره های عجیب                                   غار نخجیر

معروفترين عكاس جنگ، دوربين‌هايش را فروخت

بیشترین علت طلاق / بالا‌ترین آمار طلاق

زنگ خطر موج سوم ايدز به صدا درآمد

شهر رکوردار طلاق در جهان اسلام

هر مرد باید ۴ زن داشته باشد!

مقابله با ايدز، از خانه تا خيابان

نگاهی به شش فیلم ضدایرانی +تصاویر

نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد

ندامت ‏نامه یک احمدی نژادی‬

در جلسات محفلی موسوم به «پارسه» چه می گذرد؟!

ورود ايران به مرحله ميانسالي                            شاگردان مدرسه حقانی چرا رفتند؟

ماجرای اخراج نجف زاده از فرانسه چه بود؟       موازی کاری

مکافات هوسبازی زن متأهل                               جملاتی که نباید به فرزندان گفت

زندگی غمبار عروسان خردسال افغان                  حجامت از دید یک محقق طب اسلامی

قوانین زیبای زندگی

 

قوانین زیبای زندگی

 

قانون یكم: به شما جسمی داده می‌شود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید،

باید بدانید كه در طول زندگی در دنیای خاكی با شماست.

 

قانون دوم: در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی كرده‌اید كه "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی كنید

 

قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یك سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناكام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند

 

قانون چهارم: درس آنقدر تكرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشكال مختلف آنقدر تكرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع كنید، بنابراين بهتر است زودتر درس‌هايتان را بياموزيد

 

قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست كه در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید

 

قانون ششم: قضاوت نكنيد، غيبت نكنيد، ادعا نكنيد،سرزنش نكنيد،تحقيرو مسخره نكنيد، وگرنه سرتون مياد. خداوند شما را در همان شرايط قرار مي‌دهد تا ببيند شما چكار مي‌كنيد.

 

قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنكه منعكس كننده چیزی باشد كه درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.

 

قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی كردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این كه با آنها چه می‌كنید، بستگی به خودتان دارد.

 

قانون نهم: جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها كاری كه باید بكنید این است كه نگاه كنید، گوش بدهید و اعتماد كنید.

 

قانون دهم : خيرخواهِ همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.