داستان پیرمرد

The IRS decides to audit Grandpa, and summons him to the IRS office. The IRS auditor was not surprised when Grandpa showed up with his attorney. The auditor said, 'Well, sir, you have an extravagant lifestyle and no full-time employment, which you explain by saying that you win money gambling. I'm not sure the IRS finds that believable.

مامور اداره ماليات (آی آر اس) تصميم ميگرد تا پدر بزرگ پيری را حسابرسی بکند و اورا با فرستاده احضاريه ای به اداره ماليات فرامی خواند. حسابرس اداره ماليات شگفت زده می شود هنگامی که می بيند پدربزرگ همراه وکيلش به اداره آمدند. حسابرس می گويد: «خوب آقا؛ شما زندگی بسيار لوکس وفوق العاده ای داريد ولی شغل تمام وقتی هم نداريد، که می تواند گويای اين باشد که شما ميگوييد ازراه قمار اين پولهارا بدست می آوريد. خاطرجمع نيستم اداره ماليات اين موضوع را باور دارد.

'I'm a great gambler, and I can prove it,' says Grandpa. 'How about a demonstration?'
The auditor thinks for a moment and said, 'Okay. Go ahead.'

پدربزرگ پاسخ میدهد من يک قماربارز ماهری هستم آيا حاضرید آنرا با يک نمايش کوچک ثابت کنم؟ حسابرس فکری میکندوپاسخ میدهد اشکال ندارد.

Grandpa says, 'I'll bet you a thousand dollars that I can bite my own eye.' The auditor thinks a moment and says, 'It's a bet.' Grandpa removes his glass eye and bites it. The auditor's jaw drops.

 پدربزرگ میگويد، با شما هزار دلار شرط میبندم که چشم خودم را گاز بگيرم. حسابرس يک لحظه فکر میکند و می گويد. شرط. پدربزرگ چشم شيشه ای خودرا در می آوردو آنرا گاز میگيرد. حسابرس چانه اش از شگفتی می افتد.

Grandpa says, 'Now, I'll bet you two thousand dollars that I can bite my other eye.' Now the auditor can tell Grandpa isn't blind, so he takes the bet.
Grandpa removes his dentures and bites his good eye. The stunned auditor now realizes he has wagered and lost three grand, with Grandpa's attorney as a witness. He starts to get nervous.

 پدربزرگ می گويد، حالا با شما شرط دوهزار دلار میبندم که می توانم چشم ديگرم را هم گاز بگيرم. حالا که حسابرس میداند پدر بزرگ نمی تواند از هردوچشم نابينا باشد فوری شرط را می پذيرد. پدربزرگ دندان های مصنوعی اش را درمی آورد و چشم بينای ديگرش را گاز میگيرد. حسابرس همانطور که در شگفتی بود بسيار ناراحت است که سه هزار دلار به اين مرد باخته است و وکيل اين آقا هم شاهد ماجرا است، دراين زمان بسيار ناراحت واعصابش خط خطی است.

'Want to go double or nothing?' Grandpa asks 'I'll bet you six thousand dollars that I can stand on one side of your desk, and pee into that wastebasket on the other side, and never get a drop anywhere in between.' The auditor, twice burned, is cautious now, but he looks carefully and decides there's no way this old guy could possibly manage that stunt, so he agrees again. Grandpa stands beside the desk and unzips his pants, but although he strains mightily, he can't make the stream reach the waste basket on the other side, so he pretty much urinates all over the auditor's desk.

پدربزرگ می گويد میخواهی دوبرابر بکنی يا بی حساب بشويم، شش هزار دلار باشما شرط میبندم که اين سوی ميز شما بايستم و از اينجا به آن سبد آشغال ادرار کنم بدون اينکه قطره ای به زمين بين ايندو بريزد. حسابرس که دوبار سوخته بود بسيار محتاط است و با دقت نگاه ميکند و تصميم میگيرد که امکان ندارد اين پيرمرد بتواند چنين هنری را از خود نشان بدهد بنابراين می پذيرد. پدربزرگ در کنار ميز تحرير می ايستد و زيپ شلوار را بازمیکند ولی باوجوداينکه با فشار لازم کاررا انجام میدهدولی نمی تواند جريان را به سبد آشغال برساند وبنابراين تمام ميز حسابرس را حسابی آلوده و مرطوب میکند

.The auditor leaps with joy, realizing that he has just turned a major loss into a huge win.

حسابرس نمی تواند از خوشحالی در پوست بگنجد، وباخودمیگويد يک زخم باخت را به يک پيروزی مبدل کردم

.But Grandpa's own attorney moans and puts his head in his hands. 'Are you okay?' the auditor asks. 'Not really,' says the attorney. 'This morning, when Grandpa told me he'd been summoned for an audit, he bet me twenty-five thousand dollars that he could come in here and pee all over your desk and that you'd be happy about it!'

ولی وکيل پدربزرگ را میبيند که سرش را ميان دستهايش گرفته است، میپرسد شما حالتان خوب است؟ وکيل پاسخ میدهد «نه واقعا نه» امروز بامدادان هنگاميکه پدربزرگ به من گفت به منظور حسابرسی احضاريه دريافت داشته بامن 25 هزار دلار شرط بست که به اينجا بيايد و به سرتاسر ميزتحرير شما ادرار خواهد کرد و با اينکارش شما بسيار هم خوشحال خواهيد بود.I keep telling you! Don't Mess with    Old      People      !!

من همه اش بشما میگويم! با مردان وزنان پير سربسر نگذاريد.!!

راهکارهایی برای تشخیص برخی تقلبها در صنایع غذایی

   تشخیص عسل خوب از بد 

 --- برای تشخیص عسل ؛ سر گوگرد دار چوب کبریت را وارد عسل کرده(آغشته به عسل)
سپس با فندک سعی کنید آنرا آتش بزنید . اگر روشن نشد عسل خوبی خریدید

--- یا با قاشق مقداری از آنرا در ظرف آب سرد بریزید طوری که با فاصله از اب وارد اب شود
اگر مستقیم (اصطلاحا نخ عسل) در یک جا جمع شد عسل مرغوبیست

--- یا ظرف شیشه ای حاوی عسل را جلوی نور بگیرید اگر نور براحتی از ان عبور کرد عسل خوبی نیست ، باید تیره باشد   تشخیص رب گوجه فرنگی خوب از بد


 خیلی از کارخانجات برای تولید رب گوجه فرنگی از کدو استفاده میکنند. برای تشخیص اینگونه ربها یک قاشق از رب را در یک لیوان آب حل کنید اگر قرمز رنگ بود خوب و اگر نارنجی یا زرد بود ، کدو است   تشخیص شیر خوب از بد  

برای تشخیص شیری که در آن شیر خشک کمتر استفاده شده ، سر سوزن را وارد شیر کرده بیرون آورید اگر سریع قطره شیر چکید کیفیت آن پایین اگر زمان زیادی نیاز به چکیدن قطره بود کیفیت آن خوب است   تشخیص چای خوب از بد

برای تشخیص چای یک پیمانه در آب سرد بریزید. اگر آب سریع رنگ گرفت در چای از رنگ استفاده شده اگر زمانی حدود20 دقیقه برای رنگ گرفتن آب زمان نیاز بود چای خوبی است

جـغرافیـای کشور مستـقلی بنام قـلـب

جـغرافیـای کشور مستـقلی بنام قـلـب
    
قلب کشور بزرگ مستقلی است در طرف چپ قارّه سینه انسان !

قلب، محدود است از طرف شمال به دریای محبّت و از طرف جنوب به کشور غم، از طرف مشرق به دریاچه دوستی و از طرف مغرب به صحرای عاطفه !

پایتخت قلب، "عشق آباد" است که شهری است بزرگ، پرجمعیت و آباد !

ایالات عمده آن چهار است: محبّت، نفرت، احساس و امیال !

شهرهای بزرگ و مهمّ قلب عبارتند از : مودّت، خصومت، یأس، هوس، بغض و حسد !

دماغه امید در دریای محبت، پیشرفتگی خاص پیدا کرده است !

جزایر شوخی و جفا از متعلّقات این کشور است !

رودهای بزرگ و پرآبی چون شادی و اندوه، بیشتر سرزمینهای این کشور پهناور را مشروب میسازند !

از کوههای مهم آن می توان: معرفت، نیکی، بدی و احسان را نام برد. قله مرتفع: گذشت و ایثار از تمام نقاط کشور قابل رؤیت است. در جای جای این کوههای سر به فلک کشیده، غارهایی به نام اسرار وجود دارد که تاکنون پای کسی به عمق و انتهای آن نرسیده است !

نظام اقتصادی این کشور از تبادل و تهاتر عهد و پیمان و درستی و نادرستی تأمین می گردد !

قسمت عمده سرزمینهای شمال و شرق این کشور را جنگلهای انبوه تزویر و شک و تردید پوشانیده است !

میزان بارندگی در شهرهای جنوبی و غربی به ویژه در دشتهای اندوه و درد بیشتر از سایر نقاط است !

بیشتر ساکنان این شهرها اغلب درخت دوستی می کارند و میوه آرزو برداشت می کنند !

مردم این سرزمین معمولا از راه کیفر و پاداش امرار معاش میکنند !

تفرجگاههای بسیاری تحت عنوان صفا و وفا در نقاط مختلف بیشتر شهرهای قلب ساخته شده که در واقع سرمایه معنوی و جاذبه های توریستی آن را تشکیل می دهند !

نقاط ناشناخته و مجهول بسیاری در گوشه و کنار این کشور پهناور و کهنسال وجود دارد که تاکنون نامکشوف و غیر قابل دسترس باقی مانده و دانشمندان قلب شناس، شب و روز سرگرم مطالعه در مورد این موضوع می باشند !

این کشور کاملا در منطقه زلزله خیز واقع شده و گسل های بزرگ و وحشتناکی در سراسر این کشور موجب تکانها و لرزشهای سهمگین می شوند که هستی مردم را هر آن تهدید می کند !

می توان گفت که سرزمین قلب دائماً در حال تکان خوردن و حرکت است و در شبانه روز لحظه ای آرام و قرار ندارد. البته وجود چندین کوه آتشفشان فعّال به نامهای: احساسات و عواطف و کینه و انتقام، ترس و هراس سکنه شهرهای این کشور زلزله خیز را چند برابر کرده است و آتش و دود و خاکستر پیوسته از آنها متصاعد است !

چنانکه گذشته، قلب کشور ناشناخته و نامکشوفی است که بیشتر نقاط آن بکر و دست نیافتنی باقی مانده است. امید می رود که بشر روزی بتواند به اعماق جنگلهای متراکم و غارهای تاریک و گوشه و کنارهای مجهول آن دست پیدا کند !

به امید آن روز !