روزی جلالوندی گریان سویم آمد و نالان همی گفت : به فتاح گفتم سی عکسا نیگا کن و همی تاسف بپذیر آنگاه یا گازی ده تا آن را به سیکل ترکیبی برویانند و گازی نمایندش یا درب نیروگاه همی بند ...

فتاح باغیض و غضب پاسخ چنین دادندی : نه آن توانم که متر مکعبی گاز همی بخشم که در تعهدم و نه آن توانم کردندی که کیلو وات ساعتی از برق تولیدی چشم بپوشانم که در هر دو مورد متعهدم گردانیدندی ... برو پیام من به اراکیان برسان و بگو صبر و حوصله پیشه خود نمایندی و گهگاه گلوی خود باشیر و سر شیر تازه گردانندی ...

برو بسلامت ... برو ... د ... برو بابا ... برو دیگه

چند لحظه بعد:

آخیش رفت !

--------------------------------------------

پ ن ۱ : جلالوندی ریئس محیط زیست اراک و فتاح وزیر نیرو دولت خدمتگزار است و حال هر دو خوب است !

پ ن ۲:این تصویر نه جزدروس پایه تدریس هنر های تجسمی است و نه مبانی صنایع مستظرفه بل خالق این اثر نیروگاهی است که در هر ثانیه ۹۶ کیلوگرم مازوت می سوزاند. (بله درست حساب کردید   ۱۳۸۲۴۰   کیلوگرم در روز)

پ ن۳ : موقعیت عکاس به نحوی است که سمت چپ شهر اراک و سمت راست شهر شازند است و خود نیروگاه هم مثل شاخ شمشاد در سمت راست پایین کادر خود  نمایی می کند ( زمان عکس : ساعت هفت و نیم صبح چهارشنبه نهم بهمن ۸۷) !

پ ن ۴ : این احتمال وجود دارد که نام وبلاگ عکسام در آینده  به وبلاگ نگرانی هام تغییر نماید مگر آنکه وزیر نیرو تصمیمی تازه اخذ نماید .

پ ن ۵ :  خدا را گواه می گیرم مدتی است بدون آنکه سرما خورده باشم گلوم بد جوری می سوزه ... !