یک نکته پیرامون آلودگی هوای شهر اراک

كارخانه آلمينيوم سازي كه فيلترهاي تازه اي نصب كرده

       پل هوايي كمربندي سه راه خمين

آلودگي هواي شهر اراك آنقدر مهم بود كه رئيس محترم هيئات دولت در دومين سفر استاني خود به استان مركزي طرحهاي ويژه اي براي آن تصويب كند و امام جمعه محترم شهرمون هم بعد از سقف مصلی نماز جمعه اهمیت دومی برای آلودگی هوای شهر اراک قایل شود .هرچند آمیختگی صنعت با آلودگی بحث تازه و جدیدی نیست که مطرح میشود  اما صداقت و شفافيت در انجام عملكرد ها و پروژه ها بيش از گذشته نياز افكار عمومي است . تصاوير از يك تابلوي اندازه گيري آلودگي هوا (نصب در ميدان سرداران ) كه متولي آن سازمان محيط زيست استان مركزي است گرفته شده اند در صبح روز(27/9/87) عيد غدير خم در حين عبور از كارخانه آلومينوم اراك ( كه در دهه 1340 خارج از شهر بود و امروزه يكي از محله هاي اطراف شهر محسوب مي شودو برای کاهش آلودگی  همواره فیلترآلاینده عوض می کنند و این موضوعیست که   اهالی محترم منطقه شهرک الیه و امیریه وفاطمیه  خصوصا" شبها بخوبی بدان واقفند ) به  وضوح  ميزان  بالاي  آلاينده آشكار بود  ولي   تابلو همان شاخص هایي را نشان مي داد كه در يك شب باراني در آبان همين سال پس از چند روز بارندگی  ...!!

گويا اعداد با صفحه رفاقت پيدا كرده بودند وتغييرات را نمي پذيرفتند...یا شایدم بقول قدیمیا روی یه عددی کوکش کردند واقعا" آدم نمی دونه قسم حضرت عباس را باور کنه یا دم خروس را ولی به هر حال این رسمش نیست...

قضاوت برعهده شما...عکسهای مقایسه ای را درادامه مطلب ببینید 

ادامه نوشته

نوبت تخلیه

درب ورودي آسايشگاه جانبازان ثارالله در تهران

قدر مسلم روزي كه رئيس ستاد تسليحات ارتش دربار پس از اتمام يك معامله چرب چندصد ميليون دلاري با آمريكا به خانه آمد و بعد از در آوردن لباس هاي نظامي اش با لبخند به همسرش وعده خريد يك باب منزل بزرگ در شمال شهر تهران با كليه امكانات و استخر و ... بنام همسرش  را داد هيچگاه يك ميليونيوم درصد هم احتمال نمي داد كه منزل عيال روزي روزگاري قطعه اي از بهشت در شهر تهران لقب گيرد .

جناب تيمسار طوفانيان  هيچگاه در مخيله ذهني اش نمي گنجيد كه روزي منزل را بگذارند و بروند و آنرا بصورت آسايشگاه جانبازان و معلولان جنگي ببيند .

آسايشگاه ثارالله كه از اول جنگ در اختيار جانبازان عزيز بوده پذيراي تعدادي از اين عزيزان است كه گاه بصورت شبانه روزي و گاه بصورت نيمه وقت در آن ساكنند . سه دكتر و چندين فوق ليسانس و ليسانس ماحصل تلاش جانبازاني است كه روزگاري جواني رعنا و ديپلم نگرفته و عازم جبهه شده اي بودند .

همگي تحصيل كرده و هنرمندند گروه خوبي هم از آنان پذيرايي مي كند. مسئولين كه هيچ و لي مردم گاه گاهي سري مي زنند و ملاقات مي كنند . وقتي كه يكي از مسئولان آسايشگاه با شما در اتاقها همراه مي شود مرتب از آمار سي و اندي نفر خبر ميدهد ... اما هر چه مي شماري خيلي كمترند ...خيلي از دربها هم بسته است و شما را داخل راه نمي دهند ... شايد منزل خودشانند يا كلاس و درس و مشق و مدرسه و دانشگاه دارند ؟  وقتي مي پرسي جواب چيز ديگريست !...

اين عزيزان نوبت تخليه دارند ...

نوبت تخليه چيزي است كه مسئول آسايشگاه از پاسخ دادن به آن و شرحش طفره مي رود ... برخي تابلو هارا مي بيني كه جانبازاني بوده اند و شهيد شده اند ... حكايتي دارد اين آسايشگاه ثارالله كه شرحش در اين مختصر نمي گنجد.

موقع خداحافظي مسئول آسايشگاه را  گوشه كناري گيرش مي آوردي و بازهم سئوال را مي پرسي ...

وقتي جواب را مي شنوي فاصله درب آسايشگاه تا اتوبوس را نمي داني چطور رفته اي گهگاه بوق ماشينهاست كه تمركز رفته ات را باز مي يابد .

برخي از جانبازان قطع نخاعي كه قادر به انجام هيچ كار و حركتي نيستند نمي توانند حتي غداهاي خورده شده را دفع كنند . پس از چند روز تغذيه گاهي دو يا سه روز و پر شدن شكم وانباشته شدن غذاهادر روده ها مجبورند كه تخيله اش كنند ... براي اينكار در داخل حمام از سه يا چهار شياف قوي استفاده مي كنند تا تخليه شوند بعد هم پرستار آنها را مي شورد و به اتاق مي برد ... اين كار در هفته دو تا سه با براي يك جانباز قطع نخاعي انجام مي گيرد ... آن روز هفت جانباز نوبت تخليه داشتند ...

همرزمان و دوستانديروز... جانباز امروز و سردار امروز

دوستان و همرزمان قديم ... جانباز امروز و سردار امروز

جانباز هنرمند و سرداران بي سر

جانباز هنر مند و سرداران بي سر!

آسايشگاه جانبازان ثارالله تهران