حلقه مفقوده
حلقه مفقوده فرهنگ سازی
اجرای طرح تحول اقتصادی با همه فراز و نشیب ها و با همه انتقادات و تعریف و تمجید هایش و با همه گرفتاری ها و مشکلاتش و با همه ویژگی های اختصاصی اقتصادی اش که هیچکدام به هیچ وجه موضوع بحث ما نیستند ، ظاهرا تا کنون فقط و فقط حداقل یک دستا ورد خوب فرهنگی به همراه داشته است . فرهنگ صرفه جویی که گویا حلقه مفقوده سالهای گذشته و نزدیک این سرزمین کهن است و در سایه سار الطاف بیکران الهی و خوان گسترده نعمات الهی که در سرتاسر این کشور گسترده است ، تا کنون ضرورتش و حتی اضطرار جلب توجهش به هیچ روی احساس نمی شد .
پول بود یا نبود مهم نبود ، مهم این بود که آب تصفیه شده متر مکعبی فلان تومان را به راحتی برای شستن کوچه خاکی و محله پر رفت و آمدمان استفاده می کردیم تا شاید برای دقایقی بهداشت را در حد اعلی رعایت شده باشد و نظیف شده باشیم .
بودجه اختصاص می یافت یا نمی یافت مهم نبود ، بلکه این مهم بود که در اوج سرمای زمستان اگر چنانچه یک روز دمای هوا اندکی افزایش می یافت و به اصطلاح گرممان می شد برای تلطیف این هوای گرم درجه حرارت بخاری را کم نمی کردیم و با ذکر یک آخیش چه هوایی شده امروز ! پنجره ها را باز می کردیم تا هوای تازه به درون اتاق بیاوریم .
بودجه اختصاص یافته در ردیف تخصیصی خود درست هزینه می شد یا نمی شد مهم نبود ،
بلکه مهم این بود که فرهنگ مصرف گرایی صرف بدون ارائه الگوی صحیح مصرف به سرعت ملکه ذهن ها شده بود و به شدت به سمت یک جامعه مصرفی در حرکتی شتابان بودیم . اشتباه نکیند موضوع این بحث تبلیغ لامپ کم مصرف و یا استفاده درست از آب لوله کشی و یا تشریح ساعات اوج در تابستان و زمستان نیست ، بلکه هدف این گفتار به چالش کشیدن سازمانهایی است که بدون زیر ساخت فرهنگی و بدون کار در خور توجه فرهنگی از این مردم انتظار بازده فرهنگی دارند . تو گویی که معلمی در فصل آزمون از دانش آموزش توقع آنچه وی تا کنون نیاموخته است و نمی داند را دارد .
در کدامین کتب درسی بحثی یا موضوعی دلنشین پیرامون صرفه جویی های رایج در زندگی روزمره وجود دارد و چقدر نهاد مقدس تعلیم و تربیت مباحث مطروحه خود را به این امر خطیر اختصاص داده که انتظار باز خورد آن را در زندگی افراد دارد؟
آیا اسم ، فقط اسم واحد درسی دانشگاهی حتی واحد درسی اختیاری به اسم ضرورت صرفه جویی در زندگی به گوش تان خورده تا با آموزش آن به قشر نخبه و تحصیل کرده و انعکاس آن در جامعه به فکر باز خورد آن باشیم .
آیا رسانه ها و اربابان جراید نسبت به مقوله آموزش و فرهنگ سازی گامهایی بلند و اساسی در این مسیر برداشته اند ؟ آیا براستی این رسم جوانمردی است که از مردمی که سالها صرفه جویی و کم مصرف کردن را نشانه خسیس بودن و یک ضد فرهنگ وبه نوعی تابو می پنداشته است ، هم اینک بعداز این شوک اقتصادی، انتظار درست مصرف کردن داشته باشیم ؟
آیا سازمان بزرگ و عریض و طویل صدا و سیما در جذب و ارائه ی آگهی های خود آنها را از منظر تبلیغ یا عدم تبلیغ فرهنگ مصرف گرایی رصد می کند ؟ آیا این رسانه عریض و طویل نسبت به برنامه سازی و آموزش راهکار و ایجاد فرصت در این زمینه فعالیت های گسترده خود را آغاز کرده ؟ یا هنوز درک درستی از ضرورت فرهنگ سازی لااقل در این بعد برای بینندگانش ندارد ؟ ترویج ساده زیستی و تکریم ساده زیست که گویا سالهاست از دستور کار برنامه سازان و برنامه ریزان و تهیه کنندگان این سازمان بزرگ خارج شده است ظاهرا از ذهن مدیران ارشد این رسانه ملی نیز رخت بر بسته است . برنامه سازی وبرنامه ریزی که با خلاقیت و جذابیت توام نباشد حکایت همان شعاری است که چند روزی ورد زبانها است و بسرعت فراموش می گردد .
آری فرهنگ سازی و تربیت نسل ، کاری سخت و دشوار است که دیر ثمر ، طاقت فرسا و با مرارت های فراوان توام است واگر با زیر ساخت های مستحکم روحی و عقیدتی و افکارقوی و توانمند آمیخته نشده باشد ، شاید در لحظه ثمر دهی با یک کلیپ موبایل و یا یک برنامه ماهواره و یا حتی رصد یک سایت اینترنتی و یا مطالعه چند سطر یک کتاب ممنوعه همه رشته ها پنبه شود و حاصل تمام تلاشها بر باد رود .
فرهنگ سازی و پس از آن انتظار ارتقاء فرهنگی و نهادینه شدن فرهنگ مطلوب ، حاصل یک حرکت مصمم گروهی در مسیر خواسته شده همراه با خلاقیت و نو آوری میسر نمی گردد تا وقتی که لزوم شایسته سالاری در اقشار فرهنگی و هنری برای تمامی مدیران و متولیان و برنامه ریزان کشور محسوس و ملموس گردد .
هرگاه در نگاه مدیران و تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان آموزش و پروش و سیاست گذران آموزش دانشگاهها و مدیران فراوان صدا و سیمایی ما ، شاخص مهم امور فرهنگی و فرهنگ سازی در راس تمام تصمیم گیریها قرار گرفت با تلرانس زمانی ده تا پانزده سال بعد می توان انتظار بازگشت و ثمر دهی فرهنگی را داشت . اگر نیت یک ساله داریم برنج بکاریم و اگر نیت ده ساله داریم نهال بکاریم و اگر نیت صد ساله داریم آدم تربیت کنیم .
اول فرهنگ سازی ، سپس اجبار و انتظارعمومی .