هشتم خرداد
هشتم خرداد
- سلام عزیزم ، خوبی ؟
- سلام ، کجایی تو ؟
- من علاف بیابونا . فقط ببین یه چیزی ؛ میگما تو میشه مثل آدم بشینی پشت فرمون و رانندگی کنی؟
- یعنی چی ؟ کجایی تو الان ؟ زنگ زدم بهت ، دو سه بار ، خاموش بودی !
- یعنی اینکه انگار خبر نداری توی کدوم مملکت داری زندگی میکنی ؟ این کارا چیه آخه زن ؟ چیو میخوایی ثابت کنی؟ هنوزم میخوایی دیده بشی؟ توی این سن و سال دیگه واسه کی نما نما میکنی ؟ الان توی این وضعیت من ده میلیون پول از کجا جور کنم ؟ بخدا میخوام از دستت سر بذارم به بیابون !!
- یعنی چی این حرفها ؟ نمی فهمم ! نگفتی کجایی تو الان ؟ دلم شور افتاد خاموش بودی ! بخدا نمی فهمم چی میگی؟
- الان که دارم بر می گردم ! وسط بیابون منتظرم تا اسنپ بیاد .
- عههه چه زود ؟ یعنی به این زودی ترخیص کردی تموم شد ؟ اما اسنپ واسه چی؟
- نه بابا ، دلت خوشه ها !! گفتم که میخوام با اسنپ برگردم . بخدا دارم دیونه میشم از دست تو و کارهات .
- واآآ ! چرا اسنپ گرفتی ؟
- چرا اسنپ گرفتم ؟ دلیل اش را خودت بهتر میدونی !
- وایی نگو بازم ماشین خراب شده ...
- نخیر خانوم ماشین توقیف شده ! گوشی ام را هم که دیدی خاموش بود ، بد به دلت راه نده خانمی، کلانتری بودم از صبح تا حالا ! همین کلانتری فرودگاه .
- بازم سرعت غیر مجاز؟ بازم پلیس گرفتت با یه عالمه جریمه پرداخت نکرده ؟ خوب اینا به من چه ؟ چرا سر من داد میزنی؟
- زی زی ساکت شو که خیلی از دستت عصبانی ام ! فقط به من بگو هشتم خرداد ساعت پنج عصر کجا می رفتی؟ بادوستات دور دور برنامه کرده بودی؟ فقط اینا را جواب بده زود تا شاید یه ذره آروم بشم !
- درست صحبت کن ببینم ! بازم پلیس گرفتت داد و بیدادشو سر من میکشی؟ خودت درست رانندگی کن دیگه!
- صبر کن برسم خونه ، همه چی درست میشه! الان فقط بهم بگو هشتم خرداد کجا می رفتی ؟ با کیا بودی؟
- نمی تونی درست صحبت کنی چون دست خودت نیست ، یادت ندادن دیگه . حالا چی شده هشتم خرداد که سوزن ات گیر کرده روش ؟
- آخه زی زی جونی چی بهت بگم ؟ چرا با سر و وضع درست پشت ماشین نمی شینی ؟
- یعنی چی ؟ من که همیشه عادی ام . مثل همیشه .
- یعنی اینکه ماشین را خوابوندن ، درسته . اما اینبار فقط بخاطر شخص شما . شخص خانم خانما . زی زی جونی
- بخاطر من !!!
- آره دیگه بخاطر اینکه با سر و وضع چه میدونم بی حجاب پشت فرمون ماشین نشسته بودی . هشتم خردادماه ساعت پانزده حکیم غرب . کافیه یا بازم بگم ؟ یعنی آب شدم از خجالت وقتی ماموره داشت توضیح میداد . آبرو واسه آدم می مونه دیگه ؟ اونم توضیح واضحات بده واسه آدمی با این محاسن و تیپ و قیافه بظاهر مذهبی من ! بعدم بگه حاج آقا از شما بعیده ! حتما اهل بیت بی حجاب بودن ! تو فکر کن اون لحظه چی بیاد توی ذهنت و چطوری جمع اش کنی ! نه تر بخدا فکر کن . حالا بیام و به این پلیسه بگم حاج آقا خودتی و این ریش و پشم را من واسه کارهای ترخیص جنس هام از گمرک درست کردم . چی بگم اون لحظه !
- صبر کن صبر کن ... یه لحظه صبر کن ... الو
- چیو صبر کنم زی زی ؟ الان میدونی توی این وضعیت حداقل ده میلیون پول جریمه معوقه باید بدم ؟ همه اش هم سرعت غیر مجاز که دوبل شده ؟ حالا دلت خنک شد ؟ مثلا با این کارهات داری از من انتقام میگیری یا میخوایی منو آدم کنی ؟ خوب ضرر مالی واسه زندگی مونه دیگه عزیزم.
- نه یه بار دیگه بگو ... گفتی هشتم خرداد ؟ یعنی تقریبا نه ماه ، ده ماه پیش درسته ؟
- آره عزیزم ، هشتم خردادی که گذشت . متن کامل تخلف اش هم نوشته بود : بد حجابی ، پوشش با لباس های تنگ و چسبان و بدن نما ، پخش موسیقی غیر مجاز با صدای بلند . چه میدونم اینا را پلیسه گفت . پلیسه گفت از پلیس امنیت اخلاقی سیستمی ابلاغیه توقیف شماره پلاک آمده . قبلش هم معمولا پیامک میاد برای صاحب ماشین که راننده یا سرنشین شما مرتکب جرم کشف حجاب شده . ولی خیلی وقتها هم نمیاد این پیامک . در کل امروز خیلی اذیت شدم . الانم ماشین از پارکینگ پلیس خدمتت سلام میر سونه . فقط بگو از کجا بیارم این شب عیدی ده تومن پول جریمه و هزینه ترخیص و پول پارکینگ و اینارو بدم ؟ از کی میتونیم بگیریم بنظرت؟
- الان کجایی؟
- الان که جلو در پارکینگ پلیس توی جاده فرودگاهم ، گفت منتظرم اسنپ بیاد ، دارم میرم وزراء پلیس امنیت اخلاقی تعهد بدم که دیگه زی زی خانم بدن نمایی نمی کنه ! کشف حجاب نمی کنه !
- نه آقا ! رفتی برو واسه رفتارهای کثیف خودت تعهد بده . اتفاقا خوب شد گفتی . منم الان میام تعهد بگیرم ازت
- رفتارهای من ؟ ببخشید من کشف حجاب کردم عزیزم ؟
- نخیر آقا ! اون کسی را که سوار کرده بودی حجاب نداشته !
- چرت و پرت نگو زی زی اعصاب ندارم .
- خوب گوش هات رو وا کن . یادت رفته من از اول خرداد درگیر سنگ مثانه شدم ؟ همه اش با مامانم از این بیمارستان به اون بیمارستان بودیم؟ دقیقا همین هفتم هشتم خرداد ، این روزا بود که من سنگ شکن کردم ! تو هم هی میگفتی بخش زنونه بیمارستان زشته هی مرد بیاد و بره و همه اش مامانم بالا سرم بود.
- صبر کن ، صبرکن ، عههه آره . اما خرداد نبود . اواخر اردیبهشت بودکه از شمال می آمدیم تو یهو دردت گرفت.
- ببین اردیبهشت و خرداد و هر چی ، من الان با تلفن خونه زنگ میزنم و از مامانم تاریخ دقیق اش رو می پرسم . فقط یادته تا دو هفته به زور راه می رفتم ؟ حالا دیگه رانندگی پیشکش . حالا شما بگو وسط درد و عمل من که بیمارستان نمی آمدی کیو سوار کرده بودی ها ؟ دیدی چقدر قشنگ ضایع شدی ؟ قربون خدا برم من ! حالا اونی رو که سوارش کرده بودی ، همون که بدن نما پوشیده بود و موهاشو برات افشون کرده بود، خو بهش میگفتی یه خورده کیپ اش کنه جلو دوربین پلیس ! بعد از حکیم غرب دور زدی از در پشتی آمدید خونه که مثلا نگهبانهای مجتمع نبینن خانوم آوردی؟
- چرت و پرت نگو عزیزم . من که از خودم مطمئن ام . زندگی ما این وصله ها بهش نمی چسبه !
- اما من دیگه ازت مطمئن نیستم !
- عههه صبر کن ، صبر کن . شاید پریسا همراهم بوده . اونم خو دیدی سر و وضعش رو . بهت گفتم یه بار آمد
- نگفتی آمد ، گفتی گفته عمویی میخوایی بیام ! ببین الان پریسا دوساله که خودش خونه گرفته و اینقدر توی این دوسال خوشه واسه خودش که نگو پریسا آمده بوده واسه عاموش شام و نهار درست کنه که اصلا توی کت ام نمی ره حالا از بچه های گمرک فرودگاه بود ، همکارات یا از این خیابونی ها خاک بر سرت ؟
- درست صحبت کن . گیج ام کردی با این حرفهات . پریسا که یه بار آمد . الانم خیلی زشته بهش زنگ بزنم بگم عمو هشتم آمدی یا چندم . زشته .بیخودی شاخک هاش تیز میشه که چی شده . ببین من که از خودم مطمئن ام و اصلا این چرت و پرت ها بهم نمی چسبه . ولی پلیسه گفت حتی صدای بلند آهنگ هم ...
- نه دیگه ماست مالی اش نکن که بد جوری ضایع شدی . هشتم خرداد هوا اونقدر گرم هست که تو حتما کولر گرفتی و شیشه ها هم بالا باشن. پس صدای بلند نبوده . منم که زیر دستگاه سنگ شکن بودم و درد میکشیدم پریسا هم که سال به دوازده ماه سمت ما پیداش نمی شه ! پس تو هم برو همون پلیس امنیت اخلاقی تعهدت را بده ، شب هم برو توی همون پارکینگ که ماشین ات را خابوندن ، توی ماشین ات تخت بگیر بخواب . منم فردا برم طلاهامو بفروشم و یه وکیل بگیرم و خلاص . نخود نخود هر که رود خانه خود . دفعه دیگه بگو خانم بدحجابه راحت بیاد . از حکیم غرب و در پشتی هم نیارش . راحت سرت رو بالا بگیر و با افتخار بگو این زن منه . فعلا بای تا توی دادگاه ببینمت .
- صبرکن عزیزم این چرت و پرت ها چیه که میگی ، اولا اینکه پریسا اون روزای درمان تو یه بار که آمد ، حتی بیمارستان هم یادمه آمد .بعدشم خدا گواهه من اهل این حرفها نیستم و خودت هم خوب میدونی .زشته اینطوری میگی زی زی ، درثانی دختر خوب اون مجتمع صدتا دوربین داره . درپشتی که دیگه دوربین هاش هم بیشتر . بیا بریم بگیم اون تاریخ را فیلم هاشو بیارن . ببین زی زی تهمت میزنی باید بتونی ثابت کنی ها و گرنه خیلی هزینه داره برای زندگی مون . چقدر تو بچه ای آخه !
- منو تهدید نکن . هزینه چی داره برای زندگی ام حاج آقا ؟ مثل اینکه یادت رفته توی تیر و مرداد و اصلا کل تابستون چقدر اذیت شدم بابت اون مشکلات عفونتی که برام پیش آمد . تو هم همه اش میگفتی حتما محیط بیمارستان استریل نبوده و ربط اش میدادی به اونا . چقدر دکتر زنان بهم غیر مستقیم گفت چی شده ها ! خاک بر سر من که فکر میکردم آقامون اهل این حرفا نیست . دادگاه می بینمت .
- الو ... بیخودی همه چیو بهم ربط میدی و میبری و میدوزی واسه خودت ها ... الو
- بوق ... بوق ... بوق
شهرام صاحب الزمانی
تهران سهروردی شمالی
04/04/1401
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم تیر ۱۴۰۱ ساعت 16:0 توسط علی (شهرام) صاحب الزمانی
|