مرحوم محمد حیاتی آشتیانی

مرحوم محمد حیاتی آشتیانی در دفتر کار خود ... آزمایشگاه مرکزی پتروشیمی اراک

یکی از روز های ساده و معمولی پاییز سال هفتاد و پنج بود که برای مصاحبه جهت استخدام ، پس از آزمون در یکی از اتاقهای مرکز آموزش پتروشیمی اراک برای اولین بار آقای حیاتی و همکارانشان را بعنوان رئیس آزمایشگاههای واحد های شیمیایی می دیدم . چند سئوال ساده از شیمی آلی چهارم دبیرستان آنموقع رد و بدل شد ، آن موقع نیروهای جدید را برای واحد بوتاکلر استخدام می کردند . واحد درد سر سازی که بعد ها عطایش را به لقایش بخشیدند ولی نیرو ها همه ماندند و بکار ادامه دادند . آقای حیاتی هیچگاه رئیس مستقیم من نبود اما گهگاه برگه های مرخصی ساعتی و ... را برایم امضاء می کرد .  سالها گذشت روابط اداری و رسمی اندک اندک جای خود را با روابط غیر اداری و رسمی و دوستانه  عوض کرد .

عصر روز دوشنبه بیست و هفتم بهمن در حالیکه به زحمت مسیر خودم را از خیابان دماوند تهران به سمت اتوبان شهید باقری پیدا می کردم پیامک هایی پیاپی همگی خبر از درگذشت آقای حیاتی می دادند .باورش خیلی سخت بود اما تعدد پیامک و تنوع فرستنده ها ، این خبر بد را تایید می کرد .

تا رسیدن به مقصد مرور کلی بر خاطره ها بود که چشمها را بارانی کرد . محدودیت زمان دسترسی به اینترنت برای من در محل کار و نبود این محدودیت برای سرپرستان و روسا باعث می شد که بار ها و بار ها من پس از پایان زمان دسترسی ام  به راحتی ازسیستم  آن مرحوم  استفاده بکنم ، به نحوی که در این اواخر این موضوعی جا افتاده شده بود و حضورمن پشت سیستم ایشان و روی خوش و گشاده رویی آن مرحوم  تعجب دیگران را بر می انگیخت . یکی از روز های سال هشتاد بود که با حسرت به من گفت خیلی دوست داشتم فرزندانم آنقدر بزرگ بودند که بتوانند به آسانی در یک مسافرت مقداری از مسافت را رانندگی کنند و هم من استراحت کوتاهی کنم و هم بچه ها تجربه خوبی کسب کنند . چند روز پیش که آن مرحوم به مطب دکتر پور بهلول از اطبای قدیمی اراک رفته بود به من گفت : " شهرام سوژه بهتر از تالاب میقان این دکتر قدیمی  و زیر خاکی  است که مدرک دکتری اش را سا ل فلان  گرفته برو چند تا عکس ازش بگیر تا نمرده ! " . علاقمندی اش به موسیقی های اصیل قدیمی و تحسین من که مجموعه هایی جمع آوری می کردم   و انبوه خاطره ها از هم مسیر بودن و صبح ها و عصر ها همراه هم بودن  و تعریف هایش از سختی های دوران تحصیل  و مقایسه آن با شرایط تحصیلات این دوره و خاطرات سربازی اش  در نیروی دریایی ارتش و ...

و امروز در مجلس شب هفت آن مرحوم خیلی دوست دارم به پسرانش بگویم که ... مرد نکو نام  نمیرد هرگز  ...  فاتحه .

مرحوم حیاتی در جمع همکاران تابستان هشتاد وهشت

جلوی درب اصلی آزمایشگاه مرکزی پتروشیمی اراک

عجب سال متفاوتی بود این سال هشتاد و هشت ! از دست دادن دو تن از همکاران عزیزمان و حوادث بسیاری که پدید آمد برایمان سالی سرشار از خاطرات بد بجا گذاشت .