بهمن فهیمی
درست در شرایطی که آماده خيز برداشتن براي شروع سال جديد كاري مي شديم خبر تاسف بار درگذشت يكي از همكاران عزيزمان بقدر تالم بار بود كه شوك بزرگي وارد كرد .
مرحوم بهمن فهيمي آنقدر محبوب و دوست داشتني بود كه ياد و خاطره اش هرگز از ياد ها نخواهد رفت اگر چه او ديگر پيش ما نخواهد بود اما ياد و خاطره اش همواره با ما خواهد بود .
وقتي به گلهاي اتاق كارش آب مي داد چقدر عاشقانه با آنها حرف مي زد و هميشه گلهاي اتاقش شاداب و با نشاط بودند ... وقتي در مورد دستگاههاي اغلب قديمي ازش سئوال مي كردم چقدر كامل تاريخچه دستگاه ها و اينكه كجا بوده و از كجا آمده را شرح مي داد ... وقتي كه عكسهاي مناطق جنگي را نشانش مي دادم و چقدر تعريف از طلاييه مي كرد ... وقتي عكسهاي ماموريت به فيليپين را نشانم مي داد و چقدر باهم صحبت كرديم ... وقتي آخرين بار (۲۶ اسفند ۷۸) براي تائيد كالا به انبار دريافت باهم رفتيم ... وقتي ارتباطات كاري داشتيم ... وقتي از پسرانش تعريف مي كرد ... وقتي از خاطرات بسيجي اش تعريف مي كرد و اینکه بسیجی های اون موقع حتی خجالت می کشیدندکه تقاضای مرخصی کنند یا بروند حقوقشان را بگیرند ... وقتي حادثه تيتانيم تترا كلرايد اتفاق افتاد ... وقتي تازه سمند ال - ايكس خريده بود و در مورد ماشين جديدش ازش سئوال شد ... وقتی با صدای بلند و از ته دل می خندید ... وقتي ... وقتي ... .
قطعا" تسليت واژه بی نهایت كوچكي است كه به خانواده اش و دوستان و همكاران بايد گفت ...
دوست خوبم بيا تا قدر يكديگر بدانيم كه تا نا گه ز يكديگر نمانيم
پی نوشت ۱: محسن مهدوی وعباس رمضانی دیگر بهمن آوینی را در کنارمان نداریم ... افسوس ...
پی نوشت ۲ : حال و روز دوستانی که همکارمستقیم ایشان بودند را کمتر کسی درک خواهد کرد و شاید هیچکس ؛ هيچگاه .